ارشیدا جونمارشیدا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 30 روز سن داره

ارشیدای مامانی

وارد هفته 26 شدم

سلاااااااااااااااااااااااااااام دخملیه گلم...خوبی مامان...عزیزم الان که دارم مینویسم داری با پاهای کوچولوت به شکمم ضربه میزنی عزیززززززززززززم نکنه جات داره تنگ میشه الهی من بمیرمممممم برات...امروز وارد هفته ی 26 شدی و یک هفته دیگه وارد سه ماهه ی سوم میشی...از این بابت واقعا خوشحالم چرا که دیگه توی ماه هفت از همه نظر نقریبا کامل شدی و در شرایطی بیرون از رحم هم میتونی به زندگیت ادامه بدی و این واقعا خوشحال کننده هست و تمام نگرانیام تا حد زیادی کم میشه.روزها مثل برق و باد میان و میرن و من وتو بیشتر بیشتر با هم اخت میشیم وای که چه لذتی داره وقتی که تو توی شکمی انگار معجزه است و باورنکردنی چرا که خیلی وقتها که بهت فکر میکنم میخوام دیووونه بشم از...
25 مرداد 1393

وارد هفته 25 شدممممم

سلام دخمل گلممممممممممم خوبی نفسم...خوبی جیگرم....خوبی وروجککککک من.....حسابی داری تو دل مامانی شیطونی میکنیاااااا...جات که خوبه نازم اره...جات تنگ نشده برات هنوز عزیزم....همین الانم که دارم مینویسم تو داری وول میخوری و لگد میزنی....هنوز 6 ماهمه اینجوری تکون میخوره شکمم از تکونات وای به حالم تو ماههای بالاتر .....عزیزم شبها خواب ندارم همش دارم وول میخورم .... همش از این پهلو به اون پهلو میشم...و همش دارم سعی میکنم یه موقعیت خوب پیدا کنم و همونطوری بخوابم....و پیدا کردن یه موقعیت خوب که اذیت نشم سخته....گاهی وقتها پهلوهام درد میگیره و یه کم به پشت میخوابم و دوباره میرم به پهلو اخه میگن خوبه و خونرسانی به جنین اسانتر میشه.خلاصه خوا شبهای من...
18 مرداد 1393

دلخوشیه من تو این روزها....

سلام به دوستای گلم امروز 12 مرداد93 ...حالم خوبه بهتر از همیشه....دخملمم خوبه خداروشکر.... این روزها تمام دلخوشیه من تکون هایی عزیزه دلمه که گاه و بیگاه من رو ذوق زده و خوشحال میکنه...خیلی حسه قشنگیه  خیلیییی..از خدا بابت این هدیه ی با ارزش واقعا ممنونم که بزرگیش رو بیش از پیش بهم نشون داد.وقتی یک روز از صبح مشغول کار و روزمرگی هستم و وقتی میام که استراحت کنم و به پهلو میخوابم فقط تکون های توی نازم هست که تمام خستگی و گرما رو ازم دور میکنه و ناخداگاه لبخند رو به لبام میاره و دستم رو روی دلم میازرم و ازت تشکر میکنم که هستی و واست بهترین ها رو میخوام. کار هر روز من شده جلو ی اینه وایسادن و به شکمم قلمبه ام خیره شدن هر روزززززز هر رو...
12 مرداد 1393

وارد 23 هفته شدم

سلام به همه ی دوستای گلممممم سلام به دخمل خوشکل و ناز خودم...خوبی مامان فدات بشه الهییی..عزیزم جات راحته ناااززم...هفته ی اخر ماه پنجم هستم و روزها مثل برق و باد دارن میگذرررن و این دخمله منه که داره روز به روز اماده تر میشه واسه ی ورودش به این دنیاا.خدایا هواشو داشته باش و مواظبش باش....گلم خیلی کوچولو هست مامان فداش بشه.چند تا لباس خیلی خیلی ناز واست خریدم نفسم و بی صبرانه منتظرم که تو تنت ببینم عزیزززم...بابایی هم خیلی هواتو  داره و خیلی مراعات مامانتو میکنه و هر کاری باشه برام اسایش جفتمون انجام میده دخملم. همه چی خوبه و خبر خاصی هم نیست...دخملم فردا خاله محدثه ات با شوهرش از کرج میان بعد 40 روز میخوام ببینمشون خیلی خوشحالم و ...
4 مرداد 1393
1